افکار مزاحم میتوانند پریشانی قابلتوجهی را برای فرد ایجاد کنند که اغلب منجر به کاهش عزتنفس یا حتی انزجار از خود و افکار فرد میشود. افراد مبتلا به اختلال وسواس فکری عملی معمولاً نسبت به وسواسهای خود احساس خشم دارند و آرزو میکنند که این افکار از بین بروند.
درک فرد از درستی یا نادرستی این وسواسها نیز بر میزان پریشانی او تأثیرگذار است. برخی افراد ممکن است متوجه شوند که وسواسهایشان افراطی و غیرمنطقی هستند. درحالیکه برخی دیگر ممکن است بهطورجدی باور داشته باشند که انجام ندادن رفتارهای تشریفاتی به دیگران آسیب میرساند. این سطح از اضطراب و نگرانی میتواند به احساسات شدید گناه و شرم منجر شود و در نهایت به بروز علائم افسردگی بیانجامد. در این مقاله از سایت دکتر مریم سلیمانی، به موضوعات مرتبط با افسردگی و وسواس فکری میپردازیم. ابتدا هرکدام را بهطور خاص تعریف میکنیم و از ارتباط این دو میگوییم. درنهایت خواهیم گفت که افراد مبتلا به این اختلال چه علائمی را تجربه میکنند و برای درمان چه روشهایی از سوی پزشک، انتخاب میشود. لطفا تا انتها همراه ما باشید.
وسواس چیست
وسواس یک نوع اختلال روانی است که در آن فرد بهصورت مکرر افکار یا تصاویر ناخوشایند و ناخواسته را تجربه میکند و دچار آن میشود (به این افکار “افکار وسواسی” میگویند) و احساس میکند که مجبور است برای کاهش استرس ناشی از این افکار، رفتارهای خاصی را بهطور مکرر انجام دهد (این رفتارها به عنوان اعمال وسواسی شناخته میشوند).
این افکار و اعمال وسواسی بهشدت وقتگیر و آزاردهنده هستند و در زندگی روزمره فرد اختلال ایجاد میکنند. برخی از انواع رایج وسواس شامل تمیزی بیشازحد، شک و تردید مکرر، نیاز به تقارن و نظم، یا ترس از آسیب به خود یا دیگران است.
همچنین با کلیک روی ” انواع وسواس ” این مقاله را بخوانید.
افسردگی چیست
افسردگی یک اختلال شایع سلامت روان است که با علائمی همچون کاهش انرژی، بیعلاقگی به فعالیتهای روزمره، احساس ناامیدی و افزایش تحریکپذیری همراه است. افراد مبتلا به افسردگی ممکن است تغییرات رفتاری نامحسوستری نیز تجربه کنند که تشخیص این وضعیت را برای دیگران دشوار میسازد. بر اساس DSM-5TR، (راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی) تفاوت مشخصی بین افسردگی قابل تشخیص و غمگینی معمولی وجود دارد. درحالیکه غمگینی یک واکنش طبیعی انسانی است، افسردگی شامل یک دوره طولانیمدت از خلق افسرده است که حداقل دو هفته تداوم دارد.
علائم شایع افسردگی عبارتاند از:
- تحریکپذیری یا تغییرات خلقی
- اختلال خواب یا بیخوابی
- کاهش اشتها
- کاهش عزت نفس و احساس بیارزشی
- مشکلات تمرکز، تصمیمگیری و انجام فعالیتهای روزمره
- احساس ناامیدی، غم شدید یا مالیخولیا
- افکار منفی در مورد حال و آینده
- افکار مکرر درباره مرگ، مرگ و میر و حتی خودکشی
ارتباط میان وسواس و افسردگی
به دلیل ماهیت بالقوه آزاردهنده اختلال وسواس فکری عملی (OCD)، بروز علائم افسردگی نیز شایع است و عملکرد فرد را تحت تأثیر قرار میدهد. ازآنجاکه اجتناب، اضطراب و ترس از ویژگیهای بارز عاطفی OCD محسوب میشوند، قابل درک است که افراد مبتلا به این اختلال از کیفیت زندگی خود ناراضی باشند. نگرش منفی یا بدبینانه نسبت به خود میتواند بهراحتی به افکار منفی یا احساس ناامیدی نسبت به آینده منجر شود. در نتیجه، احتمال بروز افسردگی و وسواس فکری شدید بسیار بالا است. در واقع، حدود نیمی از افراد مبتلا به OCD، معیارهای تشخیص اختلال افسردگی عمده را نیز دارا هستند.
علائم افسردگی و وسواس فکری
اختلال وسواس فکری و افسردگی هر دو با تمرکز بیشازحد بر افکار منفی و غیرسازنده در ارتباط با آینده یا ناتوانی در کنترل شرایط فعلی مشخص میشوند. از منظر زیستشناختی، آمیگدالا به عنوان مرکز پردازش احساسات، در پاسخ به سطح بالای اضطراب فعال میشود و علائم مشابهی را ایجاد میکند.
OCD و افسردگی علائم مشترک متعددی دارند، از جمله:
- تجربه مکرر ترس، نگرانی یا احساس ناامیدی
- احساس شکست و ناتوانی
- گفتگوی درونی منفی یا باورهای منفی در مورد خود
- تفکر فاجعهبار
- افزایش تحریکپذیری، اضطراب یا عصبی بودن
- احساس انزوای اجتماعی علیرغم افزایش تنهایی
- کاهش رضایت کلی از زندگی
- افزایش خشم و کاهش خلق و خو
برای درمان وسواس و همینطور افسردگی می توانید به کلینیک نوروتراپی مراجعه فرمایید.
درمان افسردگی و وسواس فکری
درمان افسردگی اغلب شامل درمان شناختی رفتاری (CBT) است. در اختلال وسواس فکری عملی (OCD)، برخی مؤلفههای CBT میتواند مفید باشد، اما مقابله مستقیم با افکار وسواسی کافی نیست. در عوض، درمانهای تخصصی برای OCD معمولاً بر استفاده از یک شکل خاص از درمان مواجهه به نام مواجهه و پیشگیری از پاسخ (ERP) تمرکز دارند. در برخی موارد، داروها نیز ممکن است به عنوان بخشی از برنامه درمانی فرد تجویز شود.
روان درمانی برای افسردگی
درمان شناختی رفتاری (CBT) عموماً به عنوان خط اول درمان افسردگی مورد استفاده قرار میگیرد. در این روش درمانی، افکار، احساسات و رفتارهای فرد موردبررسی قرار میگیرد و تغییرات سالم در آنها ایجاد میشود. در صورت مشاهده علائم افسردگی، احتمالاً نیاز به درمان وجود دارد.
روان درمانی برای وسواس فکری عملی (OCD)
درمانگر اختلال وسواس فکری عملی به همراه افسردگی آموزش تخصصی دیده است که ممکن است همه ارائه دهندگان خدمات سلامت روان تجربهای در رابطه با آن نداشته باشند. برخلاف افسردگی، OCD به درمان ویژه و متمایزی نیاز دارد. در اکثر موارد، روش مواجهه و پیشگیری از پاسخ (ERP) به عنوان درمان اصلی توصیه میشود. گرچه درمان شناختی رفتاری (CBT) شامل تکنیکهای توقف افکار است، اما ممکن است برای افراد مبتلا به OCD به اندازه اختلالات دیگر مؤثر نباشد.
در روش ERP، فرد بهتدریج آموزش میبیند تا با ترسهای خود مواجه شود و بر آنها غلبه کند. مواجههها میتوانند در محیط واقعی یا خیالی صورت گیرند. اگر مشکوک به ابتلا به OCD هستید، یافتن یک درمانگر متخصص اولین گام است. به دنبال درمانگری باشید که دارای دانش و مهارت لازم برای ارزیابی، تشخیص و درمان وسواس فکری همراه با افسردگی باشد.
شما میتوانید برای درمان اختلالات و افسردگی به مرکز نوروفیدبک دکتر مریم سلیمانی مراجعه کنید.
دارو درمانی
در کنار رواندرمانی، داروها میتوانند در مدیریت و درمان افسردگی و وسواس فکری موثر باشند. با این حال، داروها به تنهایی قادر به حذف کامل افکار وسواسی و رفتارهای اجباری نیستند. ضروری است که تمام مزایا و خطرات تجویز دارو با پزشک متخصص مورد بررسی قرار گیرد.
برخی داروهای تجویزشده برای OCD همچنین برای درمان علائم افسردگی طراحی شدهاند. مشاوره با پزشک اطمینان حاصل میکند که بهترین روش درمان افسردگی و وسواس فکری بر اساس سابقه پزشکی، شرایط موجود و عوامل ژنتیکی بیمار انتخاب شود.
تحریک مغناطیسی ترانس کرانیال عمقی (dTMS)
تحریک مغناطیسی ترانس کرانیال عمقی (dTMS) یک روش درمانی غیرتهاجمی است که در سال 2018 توسط سازمان غذا و دارو آمریکا (FDA) برای درمان اختلال وسواس فکری- عملی (OCD) تایید شد. این روش مبتنی بر استفاده از میدانهای مغناطیسی برای فعالسازی شبکههای عصبی در مغز است که به کاهش علائم OCD و افسردگی کمک میکند. در طول درمان، یک سیمپیچ الکترومغناطیسی روی پوست سر قرار میگیرد تا مناطق مغزی با فعالیت کاهشیافته در بیماران OCD و افسردگی را تحریک کند.
مطالعات نشاندهنده نتایج امیدوارکنندهای در خصوص تاثیر dTMS بر بهبود علائم OCD در اکثر بیماران پس از حدود 20 جلسه درمانی بوده است. این روش به عنوان یک گزینه درمانی مکمل برای بیمارانی که به درمانهای دارویی و رواندرمانی پاسخ مناسبی نمیدهند، پیشنهاد میشود.
گروه های حمایتی
برای برخی افراد، شرکت در گروههای حمایتی به عنوان مکمل درمان فردی یا گروهی میتواند نقش مهمی در ایجاد حس تعلق و دریافت حمایت همتایان ایفا کند. این گروهها معمولاً شامل جمعی کوچک از افراد هستند که به طور منظم گرد هم میآیند تا با همدلی، منابع و اطلاعات یکدیگر را پشتیبانی کنند. در برخی موارد، یک درمانگر این گروهها را هدایت میکند، اما اغلب توسط یک فرد بدون تخصص در زمینه درمانگری رهبری میشوند. شرکت در گروههای حمایتی و گروههای درمانی میتواند به کاهش انگ اجتماعی و احساس انزوا کمک کرده و به عنوان مکمل درمان فردی و دارودرمانی مفید باشد.
همچنین بخوانید: برای وسواس فکری چه بخوریم
جمعبندی
اگر اختلال وسواس فکری عملی به طور مداوم بدون درمان باقی بماند، احتمال بروز علائم اضطرابی و در پی آن مشکلات دیگری همچون افسردگی افزایش مییابد. اضطراب مزمن میتواند اثرات منفی طولانیمدت و شدیدی بر عملکرد مغز، به ویژه در حوزههای حافظه، توجه و تصمیمگیری داشته باشد. علاوه بر این، احساس گناه مرتبط با اختلالات اضطرابی میتواند منجر به ظهور علائم افسردگی مانند کاهش عزت نفس و تصویر خود شود.
سوالات متداول:
افسردگی و وسواس فکری چگونه باهم در ارتباطند؟
با توجه به ماهیت آزاردهندهی OCD، افسردگی شایع است و کیفیت زندگی را کاهش میدهد. اجتناب، اضطراب و ترس از ویژگیهای اصلی OCD است و میتوانند غم و نارضایتی ایجاد کنند.
چگونه تشخیص دهیم که افسردگی ناشی از وسواس فکری است؟
تحقیقات کنونی نشان میدهند که افسردگی عامل ایجاد اختلال وسواس فکری عملی (OCD) نیست. علل دقیق OCD به طور قطعی مشخص نشده است؛ بااینحال، تحقیقات به برخی عوامل خطر شناخته شده اشاره میکنند. عوامل خطر مرتبط با OCD سابقه خانوادگی اختلال وسواس فکری عملی، تفاوت در ساختار قشر پیشانی و زیرقشری مغز، آسیبهای دوران کودکی و عفونت استرپتوکوکی است.
چه زمانی باید برای افسردگی و وسواس فکری به یک متخصص مراجعه کرد؟
همانطور که در مواجهه با سرماخوردگی یا آنفلوآنزا عمل میکنید، به دنبال راهکارهایی برای بهبود سلامت روان خود باشید. ایجاد تغییرات مشخص در سبک زندگی، مانند تمرکز بر کنترل عوامل قابل کنترل، میتواند علائم را بهبود بخشد. هرچند این تغییرات به تنهایی کافی نیستند، اما میتوانند در طول درمان، مکمل مفیدی باشند.